خرید از سراسر دنیا


»  » آشنایی با کارگردانان بزرگ تئاتر - این قسمت : گروتفسکی ( قسمت دوم )

 » آشنایی با کارگردانان بزرگ تئاتر - این قسمت : گروتفسکی ( قسمت دوم )

سلام

تو قسمت قبل کمی با گروتفسکی، یکی از بزرگترین کارگردانان تئاتر اشنا شدیم . و اما ادامه ....


آن گونه که برای ما توضیح دادند، اصرار بر این بود که در هر چهار طبقه از ساعت‌هایمان استفاده نکنیم. بنابراین ما برای هفت شبانه روز به طور دقیق حسی از زمانِ خطی نداشتیم. به علاوه پنجره‌ها به طور کامل رنگ شده بودند تا جدا شدن‌ ما را از دنیای بیرون تشدید کند. این بیشتر یک نوع حس انعطاف‌ناپذیری درباره زمان بود. تنها نوری که ما از بیرون دریافت می‌کردیم، نور خورشید بود؛ آن هم از چهار پنجره بزرگ که در قوس سقف‌ فضای اجرا قرار داشت. وقتی ما کار می‌کردیم فقط توالی روز و شب را درک می‌کردیم. ما روی چیزهایی کار می‌کردیم که بهتر است بگویم: بداهه‌سازی و خلاقیت‌های جمعی که البته همگی غیرکلامی بودند. اگر چه ما بیشتر در اتاق‌های خواب و راه پله‌ها صحبت می‌کردیم اما براساس یک توافق دوطرفه و شهودی، از کلمه استفاده نمی‌کردیم. ما در فضای اجرا گفت‌وگوی کلامی نداشتیم؛ درباره کاری که انجام داده بودیم نیز بحث نمی‌کردیم؛ کار در فضای اجرا انجام و تمام می‌شد. در یک نگاه، کل گروه در این هفت روز فرهنگش را با قوانینِ دانسته – اما اظهار نشده- گسترش می‌داد البته توضیح دادنِ تمام خلاقیت‌های جمعی- آن هم با ریزه‌کاری بسیار- مشکل است. هر فرد به وسیله یکی از اعضای لابراتواریوم برای زمانی حدود یک یا دو ساعت هدایت می‌شد. همه آن‌ها یک آغاز و شروع روشن داشتند، میانه طولانی و یک پایان کامل و قطعی.

درباره این آفرینشگری‌ها پیشنهاد داده نمی‌شد که فرم خطی (تک بعدی) و سنتیِ پیشرفت داستان در نظر قرار گیرد؛ فرم آن‌ها بیشتر موزیکال بود، بیشتر مجموعه‌ای از تصویرهای مرتبط با هم بودند. در مقام مقایسه می‌توان گفت که گروه شبیه به اعضای یک گروه بزرگ‌ جاز عمل می‌کرد که اعضایش هر یک از دیگری پیروی می‌کنند؛ دست از بازی می‌کشند و فرد دیگری را هم از نظر بیانی و هم از نظر حرکتی راهنمایی می‌کنند.

یک آفرینش جمعی به طور معمول با قدم زدن و راه رفتن گروه در یک بیضی بزرگ- در خلاف جهت عقربه‌های ساعت- آغاز می‌شد. گاهی وقت‌ها راه رفتن‌مان آرام می شد، گاهی هم باید می‌دویدیم و می‌پریدیم. سپس بعضی ناگهان شروع می‌کردند به حرکت کردن در جهت عقربه‌های ساعت و ما باید هر کدام‌مان با دیگری - و با بدن‌هایمان- رو در رو می‌شدیم؛ هر چه ارتباط بین دو یا چند نفر گسترده‌تر می‌شد، احساس گروه بیشتر بیان می‌شد. بدن‌ها گاهی روی هم می‌افتادند، هر از چندی با حرکت آهسته نیز مسابقه کشتی روی می‌داد. گاهی وقت‌ها ما می‌توانستیم با هم بداهه‌سازی کنیم، آواز بخوانیم، البته نه آن طور که معمول است: با احساس و ملودی.

بعضی چیزها گاهی به حرکات موزون آمریکایی- هندی یا لالاییِ اسکاندیناویایی یا ملودیِ بلوز شبیه می‌شد و می‌توانست گسترش پیدا کند. گاهی یک فرد فقط با صدا بداهه‌سازی می‌کرد تا جایی که دیگران با بدن واکنش نشان می‌دادند. در آخرین شبی که با هم بودیم، این جوان‌ترین اعضای لابراتواریوم بودند که به عنوان راهنما عمل می‌کردند. در آن فضا موسیقی گیتار وجود داشت و مقدار زیادی آواز خواندن و بداهه‌سازی غیرکلامی و روح بارور شده از صمیمیت.

پیرترها که ما بودیم در شب که تا صبح در می‌رفت، در کنار‌ دیوارها عقب می‌نشستیم؛ جوانترها را تماشا می‌کردیم و همراه آن‌ها آواز می‌خواندیم. تمام مشارکت کنندگان و مشاهده‌گران، شاهد آن چه بودند که در حال رخ دادن بود؛ در حالی که در همان زمان همکار و هم‌قطار آن‌ها نیز بودند. همه‌(بیشتر ما) حدود ساعت پنج صبح به کیسه‌های خواب می‌رفتیم و فقط یک ساعت بعد باید برمی‌خواستیم. باید شتاب می‌کردیم تا با ماشین به طرف هتل در نزدیک ایستگاه قطار حرکت کنیم. درخت مردم دیگر به طور مشخص تمام شده بود. همان طور که خود گروتفسکی درباره این فعالیت #پاراتئاتری می‌گفت: The Communion is only temporary ‌(مشارکت زودگذر است).

اما این تجربه‌ها چطور شکل می‌گیرند؟ پاسخ‌ها فقط احتمالی هستند. بدون شک این تجربه‌ها با کارگاه‌های بداهه‌سازی‌ رایج، به کلی متفاوت هستند. تئاتر لابراتواریوم نشان داد که می‌خواهد بعضی از ریشه‌های اساسیت آفرینشگری و انواع زمینه‌هایی را که خلاقیت در آن‌ها رشد می‌کند، جست‌وجو کند. آن‌ها همچنین نشان می‌دهند که می‌خواهند درباره پدیده‌های شهودی و امکان خلاقیت آدمی نیز جستجو کنند. چیزهایی که مردم در میان خودشان بدون استفاده از کلمه‌ها به فهم از هم می‌رسند. ولی مهم‌تر از همه شاید این باشد که این تجربه‌ها چیزی شبیه به قلمرو سوم را جست‌وجو می‌کنند؛ چیزی که از یک سو نه هنر است و نه زندگی اما از سوی دیگر چیزی است که بدون اینکه به طور قطع یکی از این دو باشد از هر دو تشکیل شده است. شاید ما داریم درباره قلمرویی از فریب دادن‌ها و ترفندها صحبت می‌کنیم. آن طور که ایروینگ گافمن در جامعه شناسی می‌گوید:


▫ادامه دارد



فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  تهران وکیل   |   فروش تجهیزات ویپ   |   گردشگری ارم بلاگ   |   مشاور ایرانی در لندن  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! مشاهده